یادآوری

اگر از مرورگر اینترنت اکسپلورر (Internet Explorer) استفاده می کنید ممکن است برای بالا آمدن کامل سایت چند ثانیه ایی توقف داشته باشید، که در مرورگر فایر فاکس (Firefox) بدین گونه نمی باشد.

میر حسین موسوی : می ایستیم تا جریان حاکم به قانون اساسی بازگردد

تفسیر خبر

برداشت و امید من این است که جریان حاکم به اجرای قانون اساسی و همه اصول آن برگردند و فضای امنیتی و نظامی را کنار گذارند و فضا را باز کنند ولی اگر این راه رفته نشود مجبوریم بایستیم چون ما نظام و کشور و انقلاب را دوست داریم * جنبش سبز مطالبه زیادی ندارد اما ظاهرا اجرای همین خواسته برای آنها بسیار سخت است و از این رو افسانه سازی در مقابله با این جنبش می کنند و خود در دام این افسانه سازی و دروغ هایی که می بافند ، می افتند. با این حال دعا می کنم که جریان حاکم از این دائره تنگی که برای خود ساخته اند خارج شوند و اداره کشور به مسیر و روال مطلوب باز گردد * مسئله دروغ مسئله اصلی ما شده و مردم نسبت بدان اعتراض دارند که متاسفانه در همه سطوح حاکمیت و تبلیغات جریان دارد و مردم را نسبت به اصل و اساس این نظام مسئله دار و در باورهاشان تردید ایجاد کرده است * جنبش سبز باید با همه قشرهای اجتماعی پیوند خورد و مسائل آنها را مطرح کند. کارگران و معلمان و … هدف جنبش سبز ایجاد زندگی بهتر برای همه و به ویژه اقشار فرودست و آسیب پذیر اجتماعی است * زندانی ها قهرمان مردم شده اند و چه استقبالی از آنها می شود و این نشانه بی اثری اینگونه کارها در مقابله با جنبش و خواست مردم است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

یادداشتی برای سعید نورمحمدی: برای برادرم سعید

سعید 90 روز شده نه؟؟ اشتباه نمی کنم از اول آبان تا امروز درست می شود 90 روز، نمی دانم در آن سلول کوچک که شنیده ام چراغی همیشه در آن روشن است حساب روز ها را نگه داشته ای یا نه اما می دانم که نگه داشته ای چون تجربه قبلی آداب اسیر بودن را به تو آموخته است.
سعید دفعه پیش که دستگیر شدی را به یاد داری؟ من به یاد دارم ، ایران نبودم و در سایت های خبری خواندم که که توراهم به جرم اقدام علیه امینت ملی البته به گفته آنها دستگیر کرده اند. می دانی که درباور همه ما تو فقط و فقط به جرم شرکت در انتخابات و فعال بودن در این عرصه دستگیر شده بودی که این روزها جرم تمامی یاران ما است. اما سعید جرم تو این بار متفاوت است، سعید نور محمدی را در دعای کمیل دستگیر کردند و دوباره روانه اوین کردند این خبری بود که این بار از تو دیگر یاران کمیلت در همه جا پیچید. می بینی برادر میبینی که این روزها تعریف جرم و مجرمیت تغییر کرده و اگر روزی روزگاری جوانان را درمیهمانی می گرفتند و نصیحتشان می کردند به شرکت در مراسم دعا امروز جوانان را درمراسم دعا می گیرند و حتما نصیحتشان می کنند به شرکت در میهمانی های به قول خودشان آنچنانی



سعید وقتیکه بازداشت شدی به همه گفتم سعید رفت همان جایی که دوست داشت، رفت به میهمانی سید شهاب الدین که تاب دوری اش را نداشت. من به یاد دارم ، تورا نمی دانم، یه یاد دارم یکی از شبهای احیای همین سالی که در آن هستیم، روی صندلی های حسینیه ارشاد نشسته بودیم و به صدای هادی که جوشن کبیر می خواند گوش می دادیم که تو دیگر طاقت نیاوردی و بغضت شکست و گفتی خواهر من اینجا چه می کنم روی این صندلی ها، اینجا وقتیکه شهاب آنجاست و محمد رضا...محمد رضا آزاد شد و تو کمی آرام گرفتی اما شهاب آزاد نشد و تو همچنان بی تاب و نا آرام باقی ماندی. همان جا بهت گفتم کاری از دست ما برنمی آید پس بیا دعا بخوانیم برایشان و ای کاش نگفته بودم که نمی دانستم دعا خواندن هم جرم است و تورا به همین جرم دوباره به مبحس می برند...
سعید چندی پیش مادرت را دیدم و سخت بغلش کردم، گفتم که من خواهر سعید هستم و او محکم تر بغلم کرد و گفت دعا کن برای پسرم، دعا کن برای برادرت که این بار سخت تر از همیشه است....سعید می دانم که برای تو سخت نیست هیچ گاه نبوده است چون خوب می شناسمت برادر، هم از محکمی ایمانت می دانم هم از عشقت به آزادی و آزادگی خبر دارم، می دانم برادر که چون سرو سبز و استوار ایستاده ای وقتیکه آزاد بشی چون دفعه قبل این تو هستی که باید به ما روحیه بدی نه ما به تو...
راستی سعید امشب میهمان داری و مسعود را هم به میهمانی سبز شما آوردند، نمی دانم برادرت را به چه جرمی گرفتند، شاید به جرم برادر بودن باتو و هم فامیل بودن و حتما برای اینکه با این حربه تورا بشکنند. برادرم می دانم که نمیشکنی، میدانم که این بازی هم مانند دیگر بازی ها شکست می خورد و ناامیدشان می کنی و سبز چون همیشه می ایستی و خم نمیشوی، هرچند که مادراین روزها تنها تر از همیشه شده است اما مطئن هستم که او نیز به داشتن پسرانی چون شما چقدر به خود می بالد چون ما.
برادر امروز تو دیگران در جایی قرار دارید که مایه افتخار همه ما است، امروز شما در جایی زندگی می کنید که خدا در آن خانه کرده است، امروز اوین خانه عاشقان شده است و ما این بیرون به این طواف عاشقانه شما می نگریم و دلتنگ تر از همیشه منتظرتان میمانیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر